سلام!
از این که چند دقیقهای مهمان وبلاگم هستید، خوشحالم؛ ممنون میشوم مرا از نظرات خود بهرهمند سازید.
راستش خیلی مهم نیست چه عقیدهای داریم؛ مهم این است که انسانیم، میتوانیم صادقانه با هم حرف بزنیم و حتی به هم عشق بورزیم!
لطفاً به تاریخ انتشار مطالب توجه کنید، امروز است!
ایام حج نزدیک است و حاجیان در حال اعزام به سرزمین وحی هستند، دو سال پیش هم توفیق نصیب پدر و مادرم شد و آنها به این سفر معنوی رفتند، متن زیر بخشی از دست نوشتهی مادرم از حج 91 است.
رمی جمرات میخواستیم از منا به سوی رمی جمرات برویم منا را با خاطرهی خواندن دعا و نماز، منا را با خاطره بودن در سرزمین آرزوها منا را با یاد ملاقات آدم و حوا -که از بهشت رانده شده بودند- ترک کردیم. خودم را به قعر تاریخ سپردم، ابراهیم با کاردی در دست، همراه پسرش اسماعیل از خانه خارج میشود، شاید هاجر میگرید و آنها را بدرقه میکند، چه حالی دارد خمیده و غمناک، دعا میکند به یادی میآورد که چه طور خداوند در صحرای بیآب و علف او و فرزندش را نجات داد و چشمهی زمزم را برای آنها محیا کرد، شاید حالا هم امیدی باشد توکل بر خدا. اسماعیل استوار همراه پدر قدم بر میدارد و میگوید پدر تو میخواهی فرمان خدا را اجرا کنی، دل غمین نباش من با تو همراهم، قدم به قدم. با ابراهیم میرود، شیطان در راه در کمین است، اعوذ بالله من الاشیطان الرجیم. ابراهیم را از کارش باز میدارد اما ابراهیم دل در گرو خدا دارد، به او سنگ پرتاب میکند تا از او دور شود، شیطان باز ادامه میدهد، ابراهیم چند بار دیگر سنگ میزند، من هم با این حس به شیطان سنگ میزند، بار اول روز اول شیطان بزرگ، بار دوم روز دوم شیطان وسطی، بار سوم روز سوم شیطان کوچک؛ هیجان دارم، خدایا من به فرمان توأم مرا از شیطان دور کن اما خدایا شیطان نفس از همه بزرگتر است؛ شیطان منیت از همه پر فریبتر است، تنها اطاعت از تو در سایهی تقوا او را از من دور میکند. بارالها لحظهای مرا به خودم وامگذار.
جمرات را صدای برخورد صدای سنگها به شیطان فرا گرفته، همه خوشحال از این که توانستیم سنگها را به شیطان بزنیم، اما مواظباند که شیطان همراهشان نیاید تا در شهر و دیارشان آنها بفریبد؟ خدایا این حس برایم دلهره آور است و موجب نگرانی چون شیطان به خدا گفت تا میتوانم و تا هستم انسانها را میفریبم و در جهنم به آنها میگویم میخواستید فریب مرا نخورید و از من اطاعت نکنید؛ بارالها اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بعد از سه روز حاجیان خوشحال از به جا آوردن نیمی از اعمال منا را ترک میکنند تا شب دیگر هیچ کس در منا نیست، آرام باش منا با یک دنیا خاطره از حجاج، حاجیانی خالص انشا الله که این جا را ترک کردند، خوش به حالشان...
علی مظلوم مدینه شهر پیغمبر بود اما پیامبری که علی همه جا و همواره با ایشان بود؛ اما او همچنان که در تمام عمر مظلوم بود، حالا هم بعد از ورود به مدینه مظلومیت او را بعد از قرنها حس میکنی. مسجدی که به نام علی (ع) است قفل و زنجیر کردهاند و نمیگذارند در آن نماز اقامه شود حتی افرادی که در اطراف آن مسجد هستند از نام بردن آن خودداری میکنند. این چه حسادت و کینهای ست که پایان ناپذیر است؟ در مساجد دیگر نماز خوانده میشود نظافت میگردد اما مسجدی که به نام علی است به مخروبهای تبدیل شده، خدایا این چه ظلمی است که در حق علی میشود؟ اما خدا آن قدر به علی عزت بخشیده که او ساقی کوثر است و هیچ کس بدون اذن علی اجازهی ورود به بهشت را ندارد و این چه افتخار بزرگی که نصیب امیرالمؤمنین شده است. خوشحال میشوم و در پس رؤیای خودان هنگامی که دشمنان علی را در روز قیامت در مقابل او میبینم با حقارت و زبونی بسیار با گردنی کج و حضرت علی (ع) که با عزت و سرافرازی بر سر حوض کوثر ایستاده است، اما خدایا در این دنیا هم قدر و مرتبهی علی را بر دشمنانش روشن فرما با تعجیل در ظهور امامان زمان...
مدینه وارد شهر مدینه که میشوی حس غریبی به تو دست میدهد. حس میکنی حضرت رسول اکرم گرفتار آل سعود شده، او را زندانی کردهاند، چهار نفر از ائمه غریب در بقیع دفن شدهاند بی نام و نشان. قبر رسول اکرم در تاریکی، در محاصره شرطهها و وهابیها. اجازه عرض ارادت و سلام و صلوات را نداریم. مثل مجسمهی بی روح فقط متحرک آهسته بروی حرف نزنی، بلند ذکر نگویی، دعا نکنی، نمازی بخوانی و بروی!
یادت به گنبد طلایی امام رضا میافتد، یادت به شکوه و جلال بارگاه امام حسین میافتد، شبهای مشهد دعاها راز و نیازها نمازها زمزمهها صلواتها و ... این جا باید صلوات را در سینه حبس کنی و زمزمهی دعا را در گلو خفه.
آیا میآید روزی که طنین صلوات بر پیامبر در مسجدالنبی شنیده شود؟ میآید روزی که طواف کنی حرم آن پیامبر رحمت را؟ میآید روزی که دست جمعی زیارت رسول اکرم را بخوانی و روح خودت را صفا دهی؟
آه دلت میخواهد به زیارت بقیع بروی، فاتحهای بخوانی و حاجتت را از آن امام معصوم بخواهی، نه نمیتوانی ساعتی بر سر قبور بنشینی و راز و نیاز کنی! نمیتوانی هر وقت دلت خواست بروی.
خاکهای بقیع را که میبینی دلت خاکی میشود، اشکها در آن سرازیر و در آن وقت خاک گلی میشود در گلویت که میخواهد تو را خفه کند دلم میسوزد فریاد میزند مگر میخواهی چه کار کنی؟ چرا نباید برای این اموات مطهر احترام قائل شد؟ چرا نباید نشانی و آرامگاهی باشد؟ مگر ما آنها را میپرستیم؟ نه ما آنها را دوست داریم و میخواهیم آن چه درشان آنهاست به جا آوریم، برایانها فاتحه بخوانیم و نبود آنها را با عزاداری پر کنیم.
آه که چه قدر غریبتر از همه امام محمد باقر است که در روز شهادتش هیچ کس در مدینه نیست، حاجیان در منا هستند و بقیع غریب از هر زمان در تاریکی و ظلمت ظالمان فرو میرود، سلام بر امام حسن مجتبی (ع) سلام بر امام سجاد (ع) سلام بر امام محمد باقر (ع) و سلام بر امام جعفر صادق (ع).
تو خزر تو نبض هامون من جزیره عین مجنون تو تمام فکر آرش تو دلیل سجده بر خون وقتی از تو مینویسم نفسم حماسه میشه یه ارس یه رود کارون توی رگهام خلاصه میشه دنیای من ایران عزیزه خاک من فردای من ایران همیشه تاج من
برویم به غار حرا، این
کوهی ست که غار حرا روی آن واقع شده، حدود ساعت دوازده و نیم با چند نفری قرار
گذاشتیم که برویم، به خاطر سیاست های دولت عربستان کوه و محیط اطرافش بسیار کثیف و
آلوده است.
فقط یک مشت پاکستانی و افغانی با پول خودشان یا پول کمکی از ایرانی ها به صورت
محدود و ناشیانه ای پله ساخته اند و قسمت های بالایی را نرده کشیده اند.
حدود یک ساعتی پیاده از
پایین کوه تا غار حرا راه است. ما حدود سه و نیم برگشتیم،
یعنی اوج خلوت بودن، توی خود غار به زور جای دو نفر برای نماز است.
سعودی های بدترکیب یک سری میمون پرورش داده اند که وقت طلوع آفتاب سر و کلهی شان
پیدا می شود، این میمون ها سارقین دوربین و عینک و کیف و حتی طلای زنان هستند.
آدم چی بگه؟!... مکه از غار پیداست و
البته جدیدا که برج شیطان بیشتر معلوم است تا خود مسجدالحرام.
این یک سفرنامه ی تصویری
کوتاه بود از سفر به قلب دنیا، حدود چهارصد و سی عکس داشتم که امکان درجش در وبلاگ
وجود ندارد، شما همین را قبول کنید، انشاءالله نصیب همگی بشود.
این ساختمانهایی که در
تصویر میبینید هتلهایی ست که اختصاصا برای پادشاهان و شاهزادگان سعودی ساخته
شده! و احتمالا هیچ نا عدالتیای هم نیست.
آن قسمت مسقف طبقهی سوم هم بین صفا و مروه است که به تازگی ساخته شده و این جا هم
برای ما شیعیان بلا استفاده است.
روی دیوارهی سمت چپ کعبه ناوران طلا دیده میشود . زیر ناوادان و آن قسمت نیمدایره
هم حجر اسماعیل است که طواف نباید از آنجا انجام شود.
نمای دیگری از حجر اسماعیل
که محل دفن 700 پیامبر است و مکانی ست برای راز و نیاز و خلوت با خدا، و اگر عزیزان
وهابی اجازه بدهند می شود کعبه را در آغوش کشید و ...
این هم مقام ابراهیم
است، توی این قسمت دو جای پای بزرگ است که منتسب به حضرت ابراهیم است؛ در زمان پیامبر
این مقام چسبیده به کعبه بوده ولی جناب عمر که ابتکارات فراوانی هم در کارنامهاش
موجود است این مقام را میگذارد اینجا!
البته بعضی مراجع ما واجب میدانند طواف حتما از بین مقام و کعبه انجام شود ولی
بعضی مثل آقا قائل به این امر نیستند ولی همگی مراجع شیعیان در این که طواف حتما
در طبقهی اول انجام شود متفق القولند.
اما برسیم به قسمت اصلی یعنی برج شیطان.
همان طور که کاملا واضح است این مجموعه که به اسم ملک عبدالعزیز ساخته شده و البته
وقف هم هست سایه انداخته برای این که زائران از سایه اش استفاده کنند!!
بلندترین ساختمان مکه، دو برج 40 طبقه در طرفین و برج ساعت که 80 طبقه است. افتخار
آل سعود! بلندترین ساعت جهان!
در ایران یک طبقه از برج جهان نما را به خاطر این که یک کمی بالاتر از میدان امام است
خراب میکنند آن وقت طرف آمده بیخ گوش کعبه برج ساخته، برجی که از تمام نقاط مکه
معلوم است و البته در شب راهنمای زائران خواهد بود!!
این همان بلندترین ساعت
دنیاست که ظاهرا کعبه را مبهوت خودش کرده!
هر جوری دوربین را
چرخاندم تا هم برج شیطان کامل بیفتد و هم کعبه نشد که نشد یعنی تو دوربین جا نمیشدند!
این طور که میگفتند قرار است قرینهی برج آن طرف هم ساخته شود که چه نور علی نوری
می شود.
جالب این جاست که درآمد عربستان از حجاج 6 برابر درآمد نفتش است و در آمد نفتی
عربستان چندین برابر درآمد نفتی ماست!!
بیشترین تعداد حجاج در حج عمره از آن ایرانیهاست ولی در حج واجب یا همنان تمتع به
خاطر بعد سیاسی ایران، تعداد سهمیهی ایران به شدت نازل است، این صفهای طولانی
برای حج واجب هم به خاطر این است که جنابان سعودی چند سالی ست با وجود گسترش فضاهای
حج، سهمیهی ایران را اضافه نکرده اند.
اگر سهمیه ی ایران کمتر از نیم برابر افزایش پیدا کند بعد از چند سال حج تمتع به
روز و سالیانه خواهد شد.
این اطلاعات و آمار و ارقام را وقتی فهمیدم که با حاج آقای کاروان در مورد محدودیت
مکانی و زمانی حج بحث میکردم.
خب همبن جا هم یادی می
کنیم از جناب آقای محمد صادق یوسفعلی، امام جمعهی رونیز، که بسیار فعال و واقعا
با روحیهی جوانانه راهنمای کاروانیان بود.
از لحاظ صورت و سیرت شبیه آقای قرائتی خودمان! بازنشستهی ارتش با مسئولیت معاون
سیاسی عقیدتی ارتش جمهوری اسلامی ایران در فارس، مدرس و مسئول حوزهی علمیهی
مسجدالمهدی و صاحب دفترخانهی ازدواج ملاصدرا. فرد بسیار خاکی و پر اطلاعات و پر
انرژی.
خدا توفیقش بدهد.
همان خانه ی خدا، مسجدی
که خانه ی خدا در آن است.
در این مسجد علاوه بر خانه ی خدا، مقام ابراهیم و حجر اسماعیل هم هست.
کعبه چهار رکن یا همان گوشه دارد. رکن حجرالاسود که روی این رکن همان حجرالاسود
سنگ سیاه معروف قرار دارد. تنها جایی در عربستان که مجوز بوس دارد همین سنگ است!
چون در شیعه و سنی از قول پیامبر لمس و ماچیدن! این سنگ دارای ثواب زیاد و آمرزنده
ی گناهان معرفی شده، هجوم بسیاری روی این سنگ قرار دارد و از آن جایی که این مسجد
به صورت مختلط اداره می شه! اوضاعی درست میشه؛ به خاطر همین علمای شیعه لمس حجر را
برای زنان حرام کرده اند چون صد در صد کمترین گناه واقع تماس با نا محرم است، باقی
قضایا بماند.
یکی از خلوت ترین مواقع
مسجدالحرام ظهر است، یعنی همین موقع، این جا رکن حجرالاسواد است و همیشه در 24
ساعت عزیز دلمان "شرطه"ی محترم یعنی پلیس معظم عربستان بالای سر حجر می
ایستد!
این هم درب کعبه است که
همان طوری که پیداست در ارتفاع نسبتا بلندی قرار دارد.
هر شخصی که می خواهد وارد مکه شود برای هم ماه باید مُحرم شود، یعنی در یکی از
مساجد سه گانه که مخصوص این محرم شدن تعیین شده لباس احرام ببندد نیت کند و اعمال
احرام را به جا بیاورد. هنگامی که شخص محرم می شود خیلی چیزها برایش حرام میشود. این
چیزهای حرام برای مردان بیشتر است مثلا لباس دوخته! لباس احرام مرد فقط دو تکه
پارچه ی غیر دوخته است، فقط! تا اعمال هفت گانه ی احرام انجام نشود فرد از احرام
خارج نمی شود و آن مسائل حرام حلال نمی شود.
فقط خواستم بگویم مردان نیمه عریانی که می بینید به همین خاطر است، که معمولا غیر
ایرانی اند.
رکن یمانی، عراقی و شامی
دیگر رکن های کعبه هستند که مهمترینش برای ما همان یمانی ست که محل ورود فاطمه بنت
اسد است. لمس این رکن هم چون از سفارشات پیامبر است مشکلی ندارد ولی بوسه بر آن را
جایز نمی دانند و یک آدمی را آن جا گذاشتند که با حرف یا به صورت فیزیکی از این
کار جلوگیری کند. شاه بیت این فرد هم با لهجه ی عربی "ماچ نه" ست!
این یکی از درهای ورودی
مسجدالحرام است، اینجا هم مثل مدینه اسامی پادشاهان عرب روی درها خودنمایی می کند.
در ملک فهد.
مسجدالحرام در توسعه ی جدید سه طبقه شده، طبقه ی همکف که در حیاط وسط کعبه واقع
شده، طبقه ی دوم و پشت بام که می شود طبقه ی سوم.
مراجع تقلید ما طواف را فقط در همان حیاط و طبقه ی اول جایز می دانند و طبقه های
دوم و سوم برای طواف ما بلا استفاده است.
طبقه ی سوم هم به جز زمان حج واجب فقط در ساعات خاصی آن هم در ساعات خاص و فقط یک
قسمت خاص برای مردان باز است.
نمایی از طبقه ی دوم
مسجدالحرام؛ قرار بر این بوده در طرح توسعه، 8 گلدسته برای حرم بسازند، اما عزیزان
مهندس وقتی به خودشان میآیند که هفت گلدسته را ساختند و جای هشتمی نیست! برای همین
مسجدالحرام فقط 7 گلدسته دارد به همین سادگی!
بساط خوابیدن در مسجدالحرام هم به راه است ولی یک تفاوتی با مسجدالنبی می کند،
این که آقایان عزیز با همان لباس احرام میخوابند...
یکی دیگر از جاهای دلگیر
مدینه مسجد شیعیان است، این شیعیان مدینه واقعا مظلومند.
اکثرشان مقلد آقا هستند و به ایران مثل کشور خودشان نگاه میکنند.
به جرئت میتوانم بگویم صفا صمیمیت و معنویتی که در این مسجد بود در مسجدالنبی
نبود، انگار یکی از مساجد محلههای ایران با این تفاوت که بین وهابیت اسیر شدهاند.
شیعیان مدینه، نمازهای مغرب با آب خنک و خرما از میهمانانشان که تقریبا همیشان ایرانی
هستند پذیرایی میکنند.
سجدهی با مهر، قنوت، صلوات و دعای فرج فقط در این مسجد عربستان مجاز است! آن هم
البته به برکت فشارهایی که ایران به حکومت عربستان وارد کرده.
مسجد چندباری کاملا تعطیل
شده ولی الان که پابرجاست و مشتاق حضور شیعیان. متاسفانه طبق بخشنامهی حج و زیارت
اجازهی رفتن به صورت کاروانی به کاروانها داده نشده و هر شخص یا گروه چند نفرهای
خودش باید برود.
همان طور که در عکس هم میبینید گنبد حرم حضزت رسول سمت راست و بارگاه ائمهی بقیع
در سمت چپ زینت بخش مسجد است.
حیاط مسجد به صورت باغ
مانند و زیباست و فروشندگان شیعه همان اجناس چینی را میفروشند که سنیها و وهابیها با فروششان به ما ایرانیها فربهتر میشوند. اگر روزی روزگاری گذرتان به مدینه
افتاد و قرار بر خرید سوغاتی بود، سعی کنید تمام سوغاتی ها را در حیاط همین مسجد
بخرید تا کمکی به شیعیان هم شده باشد. ادامه دارد...
جنگ حزاب یا همان خندق مورد علاقهی ما ایرانی هاست،
همان جنگی که ابتکار سلمان فارسی جواب داد و مسلمانان پیروز شدند و داستان های دیگری
که خواندهایم. در این محل که اطراف مدینه ست مساجد هفتگانهای موجود بوده که الان فقط دو تا از
آن ها باقی ست که اینها هم در آستانهی تخریب است. مسجد امام علی (ع)، مسجد حضرت
فاطمه (س)، مسجد فتح، مسجد سلمان فارسی و مساجد سه خلیفه.
در حال حاضر فقط مسجد سلمان فارسی و مسجد فتح باقی مانده. مسجد حضرت زهرا هم در
باغی بوده که تخریب شده و فقط جایش باقی مانده، چهار مسجد دیگر هم که تقریبا نزدیک
به هم بوده کاملا از بین رفته و به جای آنها مسجد جدیدالتاسیس احزاب ساخته شده.
این جا همان طوری که پیداست
مسجد سلمان فارسی ست، البته منظور از مسجد نه مسجدهای فعلی ست بلکه محل عبادت و
نماز خواندن این بزرگان بوده. این ساختمان هم فقط تعیین کنندهی مکان آن است و
ارزش دیگری ندارد!
محراب مسجد سلمان
این هم مسجد فتح که پیامبر
در آن نماز میخوانده و کمی ارتفاع دارد.
دیواره سمت راستی، دیوار مسجد
فتح است و مسجد بزرگ روبرو مسجد احزاب. متاسفانه مکان مسجد حضرت علی مشخص نیست.
بر خلاف این دو مسجد (فتح و سلمان) که مانند ساختمان مخروبهای شده مسجد احزاب که
ساخت سعودی هاست، بسیار تمیز و شیک ساخته شده.
شاید کسانی که امسال به مدینه مشرف میشوند آخرین نفراتی باشند که در مسجد سلمان و
فتح نماز میخوانند. قبا، اولین مسجد اسلام
برخلاف تصوری که ممکن است بشود که مسجدالنبی همان مسجد معروف است که پیامبر
هنگام ورود به یثرب (مدینهی سابق) ساخت، قبا یعنی این مسجد اولین مسحد اسلام است.
همان مسجدی که پیامبر سوار بر شتر شدند و فرمودند هرجایی شتر بایستد مسجد را برپا
میکنم.
ادامه دارد...
قطعا یکی از دلگیرترین مکان های مدینه بقیع است. 4 امام معصوم هستند و پلیس
عربستان و وهابیها. این جا البته جنگ است، وهابی های افغانی یا پاکستانی را تربیت
کردند که به سه زبان عربی و فارسی دری و فارسی پشتو لجن پراکنی می کنند. توصیه ی
اکید سازمان حج و زیارت است که با این ها اصلا صحبت نکنید و به زیارتتان برسید ولی
بعضی واقعا خونشان به جوش میآید. لبنانی ها البته شجاع ترند. تا یکی هم باهاش
مخالفت می کند صدای "شرطه" همان پلیسشان را می زنند! این طور که این ها می گویند
این قبور معلوم نیست مال چه کسی ست چون 1400 سال گذشته ولی می گویند قبر صحابه و
عثمان و امامان ما همین جاست ولی این 4تا نیست! یک صبحی مرد لبنانی آمد سول پرسید
که قبر ائمه کجاست؟ طرف جواب همیشگی را به زبان عربی داد. لبنانی عصبانی شد و شروع
کرد به داد زدن به عربی، آخر صحبتش هم گفت
صلو علیه و آله و جمعیت هم که اکثرا ایرانی بودند بلند صلوات فرستادند! این وهابی
کارد می زدی خونش در نمی آمد! تا صدای جمعیت بلند شد دو تا شرطه دویدند به طرف جمعیت
که ایرانی ها لبنانی را فراری دادند.
خلاصه توی بقیع جلوی مقبره ی ائمه غوغایی ست.
قرآن و دعا خواندن ممنوع است، می گفتند پیامبر هم فقط از جلوی قبور مسلمین رد می
شده!
این بزرگترین تابلویی ست
که نزدیک قبر ائمه نصب کردند و به چند زبان اراجیفشان را تحویل ملت می دهند که سر
قبور گریه و زاری نکنید قرآن و دعا نخوانید که فلانی در فلان کتاب گفته فلان و
الخ. چند تابلوی دیگر هم هست که اختصاصا فارسی نوشته شده و برای ایرانی هاست با همین
مضامین. نکته ی دیگری که در مورد بقیع می ماند این که بقیع قبرستان فعلی مدینه است. هر کسی
اعمم از مجاور یا زائر که می میرد، توی مسجد النبی و بعد از نماز های پنج گانه
نمازش را می خوانند و در بقیع دفن می کنند و چون روی مرده ی محترم اسید می پاشند
جسمش چندماهی بیشتر سالم نمی ماند و برای همین بقیع قرار نیست پر بشود، چون اعتقادی
به سنگ قبر و محل مرده هم ندارند!
یکی دیگر از مکان هایی
که عکس برداری ممنوع است همین جاست ولی چون برخلاف ضریح پیامبر که اجازه ی ایستادن
هم نمی دهند اینجا می شود ایستاد، توی شلوغی می شود به بدبختی عکس گرفت.
قابل توجه این که بانوان عزیز حق ورود به بقیع را ندارند!
مسجدی که پیامبر در مدینه
و کنار خانهی خودش بنا کرده بوده، الآن خانهی پیامبر و حضرت فاطمه جزیی از این
مسجد است و چون وهابیها اعتقادی به ضریح و تبرک و این موارد ندارند توی یک اتاقکی
هستند که قبر پیامبر و ابوبکر عمر هم در این خانه است. متاسفانه عکس برداری کلا ممنوع است ولی این ممنوعیت توی
مسجد شدیدتر است و چون اطراف ضریح پیامبر چند عدد پلیس عرب و چند عدد وهابی نفهم
(شال قرمزها) ایستادند کمتر کسی جرئت عکس گرفتن دارد. البته فقط ایرانی ها دنبال
عکس گرفتن هستند که دوربینشان را می گیرد و بعضی وقت ها جلوی چشمانشان می شکنند!
آل سعود به بهانه ی گسترش مسجد الحرام تمام ابنیه ی تاریخی مدینه را نابود
کرده و از بین برده، تنها جاهایی که بکر مانده به گمانم غار حرا ست که آن هم چون
کوهش بزرگ بوده صافش نکردند!
این حیاط مسجد النبی بعد از نماز ظهر است، تا چند سال قبل این ستون ها چتر
نداشتند ولی عزیزان دل ایتالیایی مشغول چتردار کردن مسجدالنبی هستند!
تقریبا تعداد زیادی از ستون ها چتر دار بودند و چندتای باقیمانده در حال تکمیل
بود. چتر ها را ظهر ها که آفتاب شدید است باز می کنند و طرف های مغرب می بندند، این
عرب ها هم موقع باز و بسته شدن چتر ها همچین چیزکیف می شوند! موبایل و دوربینشان را
می گیرند و از باز و بسته شدن چتر ها فیلم می گیرند!
گنبد و گلدسته ی حرم نبوی که چندین سال است نه تمیزش می کنند نه رنگش می زنند
نه گرد گیریاش می کنند. می گویند همان موقع که حرم و بارگاه بقیع را خراب کردند می
خواستند این ها را هم خراب کنند که مسلمان ها مانع می شوند.
عکسی از نمای داخلی مسجد النبی.
این مسجد در چند مرحله تجدید می شود، یک قسمت کوچکی که از زمان پیامبر بوده و جای
محراب و منبر پیامبر هنوز موجود است، یک قسمتش را عمر درست می کند و می رود جلوتر
از محراب پیامبر برای خودش محراب می سازد! الان هم نماز های جماعت را در همان
محراب می خوانند. یک قسمت هم زمان حاکمین عثمانی ها اضافه می شود و این قسمت هم که
چند ده برابر مسجد اولیه است توسط همین آل سعود. که البته طراحی و ساخت ستون و در
و طلا و چیزهای دیگرش را بلژیکی ها و فرانسوی ها و دیگر امت های مسیحی انجامش
دادند! تک تک این ها را خود سعودی ها به صورت مستند ساختند و بدون هیچ گونه خجالتی
می گویند که بله مثلا چوب این در را از درخت های نروژ آوردند! (فیلمش موجود است!
دوبله شده به اسم پروژه ی گسترش مسجدالنبی که چندباری هم در تلویزیون خودمان پخش
شده و معمولا در دفاتر زیارتی یا خود حج و زیارت به فروش می رسد).
رنگ ستون های هر کدام از این گسترش ها با هم متفاوت است و مثلا می شود فهمید مسجدی
که زمان پیامبر بوده الان دقیقا کجاست.
مسجد جدید درهای زیادی دارد که معمولا به اسم پادشاهان عربستان سعودی نامگذاری
شده! این در ملک سعود است، در ملک فهد و چند ملک دیگر! درب عمر و عثمان، چند دری
هم به همان اسم قدیمی مانده، در حضرت علی(ع) که شده مخصوص بانوان، در جبرئیل که
چون برای شیعیان ورود از این در مستحب است، در را فقط موقع نماز باز می کنند، در
بلال، در بقیع و الی آخر.
از چیزهای جالب دیگر این عرب های سنی خوابیدنشان در مساجد است بدون این که وضویشان
باطل شود. البته کلا این ها به بهداشت و طهارت خیلی اهمیت می دهند، پای پتی می
روند دستشویی و با همان وضعیت می آیند توی مسجد!
چون نمازهایشان را پنج گانه می خوانند وسط نماز ظهر که حدود دوازده ونیم خوانده می
شود و نماز عصری که حدود سه بعد از ظهر، توی مسجد می مانند، می خوابند و بلند می
شود نماز می خوانند!
بین اذان و اقامه ی شان حدود ده دقیقه الی نیم ساعت فاصله می دهند که حکمت کم و زیاد
شدنش بر ما پوشیده است!
این ها اعتقادی هم به اتصال و از این جور موارد ندارند، تا آنجایی که طرف توی
مغازه اش به امام جماعت اقتدا می کند!
یک بدعت دیگری که عمر عزیزدلمان به جز بستن دست هنگام نماز برایشان به یادگار
گذاشته، حذف "حی علی خیر العمل" است! با این توجیه که ملت فکر می کنند خیرالعمل
جهاد است و نمی آیند نماز بخوانند! به جایش توی اذان صبح می گویند:"الصلوه خیر من النوم"!
نماز بهتر از خواب است!! به به! ادامه دارد...
خب این که آدم سفر رفته باشد خوب است ولی اگر بتواند دیگران
را هم در این سفر شریک کند بهتر خواهد بود. مطالبی را با عنوان "با نوای کاروان" که ان شاءالله یک سفرنامهی تصویری
خواهد بود در هشت قسمت و به فواصل، در وبلاگ قرار میدهم.
اگر سوالی بود یا اطلاعات بیشتری خواستید همین جا در خدمتم. داستان از سال ها قبل شروع میشود که آدم یک فکرهایی توی کلهاش بزند که برای شروع
زندگی مشترک به جای عروسی و اینها برود مکه؛ حالا دست روزگار بچرخد و بچرخد و
بچرخد و کم کم بخواهی جمع و جور کنی برای ازدواج، که گوشی از حوزه و ناحیه زنگ
بخورد که یک سهمیهای هست بیایید شما بروید! بعدتر هم یک پیامکی بیاید که بروید
توی سایت ثبت نام کنید اما...
اما این سایت فعال نمیشود، هرچه زنگ و تماس، میگویند صبر کنید. یک هفته، دو
هفته، سه هفته، یک ماه. بعد یکی از روزها یک پیامکی میآید که: زوج گرامی حج
دانشجویی تشکلها لغو شد! و این مثل پتکی فرود می آید توی سر که نگو!! از آن جایی که انسان حیوانی ست امیدوار میروی ته و تویش را در میآوری که سازمان
حج و زیارت یک سهمیهای دارد به اسم "حج ازدواجی" برای آنهایی که یک
سال از تاریخ عقدشان گذشته باشد. بالاخره با ترفندهایی اسم خودت را میچپانی توی
یک کاروان. درگیری های گذرنامه و نظام وظیفه و عوض شدن سه تا کاروان دیگر و تاریخ
اعزام را فاکتور می گیریم تا برسیم به روزی که سوار هواپیمای سعودی میشویم و در
فرودگاه مدینه پیاده. چون ایرانیها خیلی آدمهای خوبی هستند و خیلی خرشان میرود چند ساعتی توی فرودگاه
توی صف میایستیم تا از تمام مردان مثل قاتلان و جانیان عکس بگیرند و از تک تک
انگشتان دستمان انگشتنگاری کنند لابد برای روز مبادا. مکه و مدینه از قوانین خاصی پیروی میکند که سوای کشور عربستان است، مثلا استفادهی
اجباری زنان از روبنده برای بومیان، یا تعطیلی مغازههای اطراف حرم به ضرب پلیس و
مسئولین امنیتی در هنگاه اقامهی نمازهای پنجگانه. شهرهای دیگر عربستان چون زائر
پذیر نیست و آل سعود چون جلوی ملتهای مسلمان دیگر یک کمی رودربایستی دارد این
گونه نیست، گل سرسبدش ریاض و مخصوصا جده که این طور که می گویند سواحلش روی
آنتالیا را هم سفید کرده!
خلاصه عرب ها دنیای عجیبی دارند! ادامه دارد...