چه آن روز زود باشد و عمر ما کفافش را بدهد و چه در آیندهای دور این اتفاق بیفتد ولی بالاخره روزی میرسد که دنیای ما، دنیای سرشار از عدالت خواهد بود.
آن روز چه توسط مردی که ما امام چهاردهم میدانیمش چه هر کسی که در تمام ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی وعدهاش داده شده، بالاخره میرسد.
اما حالا که اعتقاد ما این است که امام زمانی وجود دارد، زنده و پاینده و چون خورشید پشت ابر به ما نور و انرژی میرساند، ما چه کار باید بکنیم؟
اصلاً امام زمان چه نقش و تأثیری در زندگی ما دارد؟ یا بهتر از آن اعتقاد داشتن یا اعتقاد نداشتن به امام زمان چه تغییری در زندگی ما ایجاد کرده است؟
جوابی ندارم! خودم هم درگیر همین سؤالاتم!
شنبه 17 آذر 1397 | 16:25 |
دین نوشت
|
بی شک دنیای امروز ما دنیای سرشار از بیعدالتی است! دنیایی که گویی عهد بسته انسانها را خسته کند!حتماً شما هم وقتی نگاهی به پیرامون خود بیندازید ظلم و بیعدالتیهای زیادی میبینید، ظلم و بیعدالتیهایی که آزارتان میدهد.مبارزه! مبارزه با ظلم و بی عدالتی! راه درست این است! البته همیشه مبارزه به معنای جر و دعوا، افشاگری و گلاویز شدن نیست.وقتی تمام یا دست کم بخش بزرگی از محیط، عین بیعدالتی است؛ درگیری و جدل، نه تنها راهی برای جلوگیری از بیعدالتی نیست، شاید کمکی هم به آن باشد.پس مبارزهای دیگر باید! کارهای زیر بخشی از کارهایی است که علاوه بر این که خودشان به تنهایی خوب و گاهی ضروری هستند، راهی است برای انتقام از دنیای بیعدالت، دنیایی که آدمهای بیعرضه را بر مسندهایی که حقشان نیست مینشاند، برای یک مبارزه تمام عیار با ظالمانی که به اسمهای مقدس ظلم میکنند.فقط خدا!تنها خدا یاور ماست، هیچ کس دیگری نیست! اگر روزمرگی و سرگرم شدن بخواهد ما را از خدا دور کند، هیهات! ما که در این دنیای بیعدالت قرار نیست به جایی برسیم، اگر آن دنیا هم از دست برود، چه آمدنی و چه رفتنی! اصلاً رابطهی خوب با خدا میتواند ما را در پیمودن این زندگی غیرمنصفانه یاری کند.وظایفی بر دوش!هر کدام از ما وظایفی داریم، وظایفی که بسته به افراد و محیطهایی که با آن ارتباط داریم تعیین میشود، مثلاً در خانواده، فرزندیم و وظایف فرزندی داریم، پدریم و وظایف پدری داریم، همسریم و وظایف همسری داریم؛ در دانشگاه، در محیط کار و ... اگر ما وظایفمان را بشناسیم و به بهترین وجهی انجام دهیم، مشت محکمی خواهد بود بر دهان دنیایی که میخواهد ما را در خودش و در بیعدالتیاش هضم کند!انظباطم آرزوست!با همین پیش فرض که در جامعه بینظم، منظمها قربانیاند؛ باید منظم بود! باید قربانی شد ولی نظم را لگدمال نکرد! نظم به اندازهی عدالت ارزشمند است! نظم یکی از تنها مواردی است که در آن انسانهای منظم از انسانهایی که میخواهند ادای نظم را در بیاورند شناخته میشوند! نظم ارزشی است که حتی انسانهای بینظم به اهمیتش واقفاند ولی به خاطر ضعفشان و البته به بهانههای مختلف نمیتوانند منظم باشند. انسانهای ضعیف و پرمدعایی که به هیچ قراری نمیرسند ولی تحمل بینظمی دیگران را ندارند!!
افزایش قابلیت!شاید چیزهایی بدانیم، شاید مهارت بعضی کارهای را داشته باشیم اما قابلیت (competence) یک پله بالاتر است! قابلیت یعنی کارمان را به خوبی انجام دهیم. مثلاً یاد گرفتهایم تایپ کنیم، مهارت عملی تایپ را داریم ولی قابلیت این است که بتوانیم نامهای را بدون اشتباه و در زمان تعیین شده آماده کنیم! افزایش قابلیت همان چیزی است که برای مبارزه با بیعدالتی دنیا به آن نیاز خواهیم داشت.
بهترین بودن!با تمام این حرفها، خواستم بگویم خوب باشیم! در هر جایی و در هر کاری، بهترین باشیم! جوری باشیم که به جای «نالیدن از دنیای بیعدالت» که اگرچه هر از گاهی لازم است، دنیای بی عدالت از ما بنالد و عصبانی شود!! علاوه بر تمام ظلمها، ما را گوشهی رینگ ببرد و...اگر شما هم از ظلم و جور دنیا و آدمهایش خستهاید و توانستهاید بر این خستگی غلبه کنید، راهکارتان را با بقیه به اشتراک بگذارید.
شنبه 1 شهریور 1393 | 18:50 |
دین نوشت
|
مجلس عزیز شورای کشورم برای جلوگیری از تحدید نسل، علاوه بر ممنوعیت اعمال جراحی مرتبط مردانه و زنانه، مجازات زندان در نظر گرفته است! چندی پیش هم در مورد عفاف و حجاب نگران شده و نمایندگانی عکسهایی از ساپورت پوشی و اندام دختران و زنان را در خانهی ملت به نمایش گذاشتهاند.بنده هم به سهم خودم برای ترویج حجاب و رفع کامل بیحجابی پیشنهاداتی برای نمایندگان دارم.۱- مهر بیحجابیدر مرحلهی اول باید گروهی مأمور به زدن مهر بیحجابی شوند. به این ترتیب که وقتی در سطح شهر، فرد بیحجابی مشاهده شد علاوه بر تذکر جدی به ایشان، مهر مخصوص غیرقابل شستشویی را به بدن بیحجاب زده تا برای دفعات بعد قابل تشخیص باشد.۲- موتراشیباید غرفههای موتراشی در سطح معابر راه اندازی شود. در این غرفهها موی فرد بیحجابی که قبلاً به راه راست هدایت شده و روی بدنش مهر بیحجابی خورده ولی همچنان بیحجاب است، نسبت بهشدت بیحجابی، با شمارههای صفر، ده و بیست تراشیده و یا در صورت فجیع بودن وضعیت حجاب، با ژیلت ریشه کن شود.۳- زندانهمانا بهترین و آسانترین راه زندان است. اگر فرد بیحجابی با مهر بیحجابی و موی تراشیده، رؤیت شد بلافاصله دستگیر و به مدت شش ماه تا یک سال زندانی شود.۴- جریمهی نقدیاگر اقدامات بندهای فوق کارساز نبود، فرد بیحجاب مبلغی برابر تعداد تارهای مویش، شتر نر بالغ، بهصورت نقد جریمه میشود.۵- دریاریزیدر صورتی که فرد بیحجاب پا را از حد فراتر گذاشته و کماکان اصلاح نشود، به محض رؤیت و با بالگرد، به وسط نزدیکترین دریا برده شده و از فاصلهی بیست متری، در آن رها شود.* * *
ما خیلی راحت برای خودمان دشمن تراشی میکنیم، به نظرم قشر مذهبی باید در برخورد با افرادی که بد حجاب میداند، تجدید نظر کند.و چند نکته:* بدحجابی بد است، فضای جامعه باید سالم باشد و کسی نباید فضای عمومی را تخریب کند.* باید حساب مردم از سه گروه جدا شود: خانمهایی که کارهای بد انجام میدهند؛ خانمهای عضو شبکههای مانکنها و آنهایی که عامدانه لجبازی میکنند.* با عموم مردم با مهربانی، محبت، سماحت، زبان نرم، با روی خوش، با مدارا برخورد کرد و طبق فرموده رهبری مبنای برخورد حکومت با مردم محبت و مهربانی باید باشد حتی اگر افرادی ظاهر زننده داشته باشند.* با آنهایی که عمد دارند و فضای جامعه را سازمان یافته تخریب میکنند، باید به صورت قانونی از طریق تشکیل پرونده در قوه قضاییه و به حکم قاضی برخورد شود.* محال است شخصیت کسی را تخریب کرد و او حرف خوبی را از تخریب کننده بپذیرد!* جالب نیست همانهایی که در روز قدس، عکس و فیلمشان تیتر یک رسانههاست، گشت ارشادیاند؟!
شنبه 25 مرداد 1393 | 08:36 |
دین نوشت
|
رکعت سوم نماز جماعت ظهر است، امام جماعت بعد از سجدهی دوم شروع میکند به خواندن تشهد؛ بعضی نمازگزاران نیم خیز میشوند، بعضی مینشینند و بعضی بلند بلند الله اکبر میگویند. امام متوجه اشتباهش میشود و فوری برمیخیزد.
نماز که تمام میشود و تا امام، سلام نماز را میدهد، میکروفون به دست میگیرد و بعد از عذرخواهی و تشکر از نمازگزارانی که تذکر دادهاند میگوید این هم یکی از اصول اسلامی است که تا نباید دنباله رو محض امام بود، امام هم اشتباه میکند و وظیفهی پیروان است که به او تذکر دهند.
من این نوع امام جماعت را دوست دارم حتی اگر اشتباه کند... من این نوع رهبر را دوست دارم حتی اگر اشتباه کند... رهبری که اشتباهش را متوجه میشود، از تذکر عصبانی نمیشود، از کار اشتباهش عذرخواهی میکند، درصدد رفع اشتباه بر میآید و از کسانی که به او تذکر دادهاند قدردانی میکند!
همیشه دلیلی هست که بتراشیم و بگوییم اشتباهی رخ نداده! مثل همان امام جماعتی که اشتباه خودش را گردن نمازگزاران و عدم معنویت آنها میانداخت و مشکلی متوجه خودش نبود! همیشه آدم هایی هستند که توجیه کنند و به هر شکلی، امام جماعت را از اشتباه مبرا کنند، اما «حقیقت» چیز دیگری است...
دوشنبه 9 تیر 1393 | 16:07 |
دین نوشت
سیاست
|
در مناسبتهای اسلامی دو موضوع بیشتر نظر مرا جلب میکند. اول این که این مناسبتها به سال شمسی چگونه بودهاند؟ و دوم این که طول سال در سال شمسی و قمری با هم متفاوت است! یعنی مثلاً اگر عنوان میشود که پیامبر ۶۳ سال عمر کردهاند این ۶۳ سال قمری است و به شمسی که معیار سن خودمان هم هست، حدود ۶۱ سال میشود!
اما در مورد حضرت زهرا، بازیابی تاریخهای شمسی برایم جالب بود. بنا به تاریخهایی که بیشتر معتبر است، حضرت فاطمه روز یکشنبه ۲۰ فروردین هشت سال قبل هجری شمسی (یعنی منفی هشت) متولد میشود. جمعه ۷ خرداد سال سوم شمسی ازدواج میکند. اولین فرزندش، امام حسن، همان سال یعنی جمعه ۱۳ اسفند سال سوم به دنیا میآید و دومین فرزندش، امام حسین، چهارشنبه ۲۱ دی سال چهارم به دنیا میآید. حدود یک سال و نیم بعد یعنی سه شنبه ۲ مهر سال ششم شمسی، اولین دختر و سومین فرزندش، حضرت زینب، متولد میشود. در مورد حضرت امکلثوم تاریخ ولادت دقیقی به دست نیاوردم ولی سال هشتم، سال تولد چهارمین فرزند حضرت زهرا است.
دوشنبه ۷ خرداد سال یازدهم هجری شمسی، روز رحلت پیامبر اسلام است و چند ماه بعد یعنی چهارشنبه ۷ شهریور همان سال، حضرت زهرا به شهادت میرسد.
پنجشنبه 14 فروردین 1393 | 09:44 |
دین نوشت
|
دوباره محرم شروع شد و من احساس میکنم باید حرفهایم را تکرار کنم! البته واضح است که انتقاد از نحوهی عزاداریها ربطی شرکت در آنها ندارد!
به مداح عزیز پر ادعا میگویم چرا در مداحیها اسم محترم «حسین» را این گونه و گویی ریتم موسیقی «ایتس» بیان میکنید؟ این توهین به امام نیست؟
ناراحت میشود! میگوید ما میگوییم حسین، با اکو این جوری میشود. میگویم در هر صورت فرقی ندارد من خروجی صدا را این چنین میشنوم.
کمی عصبانی میشود و میگوید توی دستگاه امام حسین نباید دخالت کرد! یکی به کمکش میآید و صحبت از نسل جوان و جذب میزند. میگویم جذب به چی؟ به چه بهانهای؟ این کار باعث شعور و معرفت میشود؟ به بهانهی جذب هر کاری میشود کرد؟
صحبت به شیوهی عزاداری و برهنه شدن و مباحثی دیگر میکشد؛ مداح محترم مرا کوته فکر میخواند و دیگری که کمی افکارم را میشناسد میگوید این سوسول است حتی به ما میگوید غیر محرم نباید مداحی گوش داد!
برایشان از مراسم بیت رهبری میگویم و این که آن جا یک مراسم استاندارد عزاداری است، حتی مداحهایی که در هیئت خودشان کارهای عجیب و غریب میکنند آن جا رفتارهای مناسبی از خودشان بروز میدهند!
دوست عزیز میگوید مداحیهای بیت اوج ندارد!
مداح محترم که حالا کفریتر شده است با ذکر جملهای هم صحبتی با ما را ترک میگوید: قطعاً با این تفکراتت در قعر جهنم جا داری!
من ِ خوشحال را بگو که میخواستم با عزیزان دو کلام صحبت ِ منطقی بکنم! استادی میگفت دستگاه امام حسین جوری شده که خود امام هم نمیتواند دخالتی در آن کند!
در پیش بی دردان چرا فریاد بیحاصل کنم؟ / گر شکوهای دارم ز دل با یار صاحب دل کنم
مطالب سال گذشته:
محرم و غصه های من؛ هشت برش از غصههای محرمی من!
این کنسرت ابی ست یا عزاداری امام حسین (ع)؟
مطالب دو سال گذشته:
مجالس دروغ ساز؛ بخش کوتاهی از کتاب حماسه حسینی
یک تراژدی ذلیلانه؛ نگاه تراژیک و مورد پسند به حوادث عاشورا
مطالب سه سال گذشته:
کدام عزاداری؟ برداشت آزادی از بیانات رهبری
حماسهی تکنو؛ یک مینی مال چندش آور!
سه شنبه 14 آبان 1392 | 20:17 |
دین نوشت
|
خدایا مرا با مجازات گناهانم ادب نکن! غافلگیرم نکن!
میدانم که جز تو خوبی نیست؛ زندگی و اختیارم از لطف توست. نیکوکار به کمکت نیاز دارد و بدکار در سلطهی قدرت توست.
خدایا میخوانمت و پاسخم میدهی، ولی وقتی صدایم میزنی، وقتی اذانت پخش میشود، کر میشوم، تنبل میشوم!
خدا هر چه که از تو میخواهم میبخشی، ولی هرچه که بخواهی با رفتارم رد میکنم! چه گستاخم!
تویی که هر جا و هر زمانی که بخواهم با تو سخن میگویم و میشنوی و خواستهام را عملی میسازی!
خدا به تو امید دارم که بر هر که جز تو امید بستم ناامیدم کرد؛ عزیزم کردی، مرا محتاج مردم نکردی تا خوار شوم.
خدای من! تویی که مرا دوست خودت کردی با این که نیازی نداشتی!
*یکی از دغدغههایم فارسی کردن دعاهاست، حتی فارسیتر از اینی که نوشتم؛ فارسی و نه ترجمهی عربی که خیلی فرق دارند!
دوشنبه 13 آبان 1392 | 23:15 |
دین نوشت
|
امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ تبلیغ و صیانت از ارزشهای الهی و فرهنگ دینی است. اگر میخواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم اول باید قلبمان را سرشار از عشق به آن فرد کنیم! قلبمان را رحمانی کنیم! و الّا، کارمان شیطانی است.
امر به معروف و نهی از منکر برای خود نمایی نیست؛ برای سیطره نیست؛ برای تحمیل خودمان بر دیگران نیست. امر به معروف و نهی از منکر «هدایت» است.
مثالش داستان حضرت موسی، خدا میتوانست گوش فرعون را بگیرد و تنبیه کند؛ برای خدا کاری نداشت، میتوانست فرعون را مؤمن خلق کند، میتوانست بعد از یک عتاب و هشدار او را محو کند.
خدا برای هدایت یک بندهی متمردی مثل فرعون که گفته بود «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» ادعای ربوبیت کرده بود، نیامد یک تلنگر بزند و نابودش کند. خدا یکی از بهترین بندگان خودش حضرت موسی را برگزید، او را در کورهی حوادث و سختیها، آموزشها و تربیتها قرار داد، تا این حد که حضرت موسی هشت بیگاری حضرت شعیب را کرد، مشغول عملگی بود!
خدا حضرت موسی را ساخت، در کوه با او صحبت کرد. وقتی دید قلب حضرت موسی سرشار از محبت شده، رحمانی شده، آن وقت به او گفت «اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ» موسی درخواست وزیر میکند و هارون همراهش میشود، بعد میگوید «اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ» وقتی سراغ فرعون هم میروی چگونه با او حرف بزن، «قُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا» با زبان نرم با او صحبت کن؛ به او بگو «هَل لَّکَ إِلَی أَن تَزَکَّی» میخواهی پاک بشوی؟ «وَأَهْدِیَکَ إِلَی رَبِّک» میخواهی سمت پروردگارت هدایتت کنیم؟ این گونه با فرعون حرف بزنید.
خدا برای هدایت یک بندهی طغیان کار چه طراحیای میکند! ما برای تبلیغ ارزشهای الهی چه طراحیای باید بکنیم!؟
پنجشنبه 2 آبان 1392 | 08:31 |
دین نوشت
|
در مورد موسیقی چیزهایی در ذهنم برای نوشتن دارم که اگر خدا خواست بعدها خواهم نوشت ولی این مطلب برای «پویا بیاتی» است!
چند سال پیش بود که چند تک آهنگ و آلبوم «یه استکان لبخند» او را گوش کردم، در بعضی از ترانهها چیزهای عجیبی میخواند: «بی تو لبالب بی تابم دلم آشوبه، سرنوشت حالم با تو، بدشم خوبه» و در ادامه: «روشنه شعلهی فانوسم بی تو مأیوسم، تا به سجده سر میذارم تو رو میبوسم» و ...
بیاتی فارغالتحصیل رشته ادبیات فارسی است و معمولاً ترانههایش را خودش مینویسد.
او آلبومهایش را به مناسبتهای مذهبی در اینترنت منتشر میکند، مثلاً آلبوم «اردیبهشت» را به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) برای دانلود در دسترس مخاطبان قرار داد.
اما بیاتی انتشار آلبومی مختص امام زمان (عج) را هم در کارنامه دارد، آلبومی با نام «کشتی نوح» و هفت ترانه با حال و هوای انتظار... «یک عمر هر جمعه همین ساعت، میترسم از یک هفتهی بی تو، میترسم از عمری که کوتاهه، از لحظه های رفتهی بی تو...»
پویا بیاتی سال گذشته آلبومی را هم با نام «شش گوشه» در ماه محرم، اینترنتی منتشر کرد.
شاید جالبترین ترانهی او، ترانه ای در مورد مرگ باشد! او حال و هوی مردن و تاریکی قبر را، ترانهای به تصویر میکشد! «چرا هیچ دعایی یادم نمیاد؟ آی خدا چرا بهم نمیرسی؟ این جا تاریکه دارم دق میکنم؟ چرا دستامو نمیگیره کسی؟ از تو روزای سیاه و سفید من، نکنه هر چی بده پیش بکشن؟ داره گرمم می شه داغه نفسام، نکنه منو به آتیش بکشن...این جا هیچ کسی نگات نمیکنه، هر طرف میری به بن بست میرسی، این جا ذره ذره میپوسه تنت، این جا دستاتو نمیگیره کسی، جز خدا هیچکی نمیمونه برات، شیشهی دل همه سنگ شده، ولی تو تو قبرتم داد بزن، آی خدا دلم واست تنگ شده»
در شمارهی اردیبهشت امسال مجله «ترانه ماه» از بیاتی در مورد اجرای آثار مذهبی سؤال میشود: «اعتقاد قلبیام این است که هنرمند مسلمان باید زکات هنرش را با ارائه آثار مذهبی در طول دوران هنریاش پرداخت کند، چه بسا خیلی از این آثار باعث ماندگاری نام و آوازه و محبوبیت صاحب اثر میشوند و مردم هنرمند را به واسطه گنجینهای که از آثار مذهبیاش به یادگار میگذارد، تکریم میکنند و به قول حضرت سعدی: «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز»
خدای من شاهد است که هرگز نخواستم در این باره تظاهر کنم اما با افتخار میگویم، اگر لیاقتش را داشته باشم تا آخرین فصل کارنامهی هنریام، در ارائه آثار معنوی و مذهبی، کوتاهی نخواهم کرد و به دوستان همکارم پیشنهاد میکنم زیر هوای بارانی و دلنواز آثاری که در مویرگهای اعتقادی قلبهای ارزشمند مردم است به اندازهی زمان یک آلبوم قدم بزنند.»
این طرز تفکر، شنیدن موسیقیهایش را برایم لذت بخش تر میکند...
* با این که امروز شهادت امام هم نامم بود و سه روز دیگر بیست و شش سالگیام به اتمام میرسد! اما ترجیح دادم در مورد چیزی غیر از اینها بنویسم.
دوشنبه 11 شهریور 1392 | 23:58 |
دین نوشت
|
این جا در مورد آدمهای پرمدعا صحبت نمیکنیم، آدمهایی که ادعاهایشان بیشتر است، غیرواقعی و پوشالی بودن ادعاهایشان بیشتر نمایان میشود، حافظههای ضعیف ما و حتی خود مدعی، کار را برای تکرار ادعاهای واهی بیشتر فراهم میکند.
هر ادعا یک جملهی شرطی است، اگر... آن گاه...، شرط جمله یا همان پیش فرض که در صورت تحقق آن، بخش اصلی ادعا صورت میگیرد. حال میتوان با یک زیرکی و با استفاده از پیش فرضهای ناممکن یک ادعای ظاهراً واقعی بیان کرد، در حالی که ادعا، دروغی بیش نیست!
خیلی سخت و نامفهوم است!؟ یک مثال: وزارت یک وزیر رو به پایان است و وزیر قطعاً عوض میشود، حالا این وزیر بگوید اگر وزارت من یک سال دیگر طول میکشید، سینما را اسلامی میکردم! در مثل مناقشه نیست، این هم فرض محال است!
چنین پیش فرضی امکان پذیر نیست تا بتوان در مورد جملهی بعد قضاوت کرد، از این ادعاها اطرافمان زیاد میشنویم و حتی ناخواسته خودمان از آنها استفاده یا سو استفاده میکنیم.
حس بدی دارم وقتی کسی وقیحانه از این ترفند برای اثبات خودش استفاده میکند و گاهی موفق میشود! شما از این نوع ادعاها سراغ دارید؟
چهارشنبه 23 مرداد 1392 | 15:11 |
دین نوشت
سیاست
|